این اثر شرح مختصری از تاریخچه واقعه ی عظیم غدیر خم را بیان کرده است و پس از آن هم متن و ترجمه ی روان خطبه غدیر را ذکر کرده و بخش های مختلف خطبه غدیر را با عناوین مناسبی از یکدیگر مجزا کرده است. برخی از مهمترین عناوین بخش نخست کتاب عبارتند از: آغاز سفر غدیر(حجة الوداع)، اولین نشانه های غدیر، افشای سرّ غدیر، سخنرانی زیبا و تاریخی پیامبر، دعوت برای بیعت، مراسم بیعت غدیر، نشانه های فتنه، آخرین سخنان پیامبر، نگارندگان غدیر، زنده نگهداشتن غدیر، جلوه های غدیر، برپادارندگان عید غدیر. متن کتاب بسیار روان است و سعی شده ارجاعات کتاب از منابع معتبر و دست اول باشد هر چند که کمتر از متن عربی روایات استفاده شده است و به ذکر ترجمه بسنده شده. کتاب برای کسانی که آشنایی چندانی با ابعاد مختلف واقعه ی غدیر ندارند مفید است ضمن آنکه خطبه بسیار مهم و پرمحتوای غدیر که کمتر مسلمان و شیعه ای هست که آن را به طور کامل مطالعه کرده باشد نیز به خوبی در این اثر ترجمه شده است که مطالعه ی آن بر هر شیعه و بلکه مسلمانی واجب است، آنچنان که خود حضرت رسول صلوات الله علیه و آله دستور داده اند که حاضران، این خطبه را به غایبان برسانند و ما جزو غایبانی بوده ایم که می بایست از مضمون کامل این خطبه ی گرانسنگ و گوهر بار رسول اکرم صلوات الله علیه و آله مطلع شویم.
جین آستین نویسندهای انگلیسی است که آثارش، ادبیات انگلیسی را بسیار تحت تأثیر قرار داد. شناخت نویسنده از زندگی زنان و مهارتش در گوشه و کنایهها، او را به یکی از مشهورترین رماننویسان عصر خودش تبدیل کرد. نویسنده در سال 1775 چشم به جهان گشود و در طول زندگانی کوتاهش (مرگ در سال 1817) با نگارش شش رمان به یکی از پرخوانندهترین نویسندگان کلاسیک بدل گشت. کتابهای مشهور او عبارتند از: غرور و تعصب، حس و حساسیت یا عقل و احساس، نورثنگر ابی، منسفیلد پارک، اِما و ترغیب. به نظر نقادان، او نبوغی دو وجهی داشت: هم طنز قدرتمندی در نوشتههایش دیده میشود (طنز سیاه) و هم با اخلاقیات و روحیات آدمیان بسیار آشناست. آستین در داستانهای مردمپسند خویش نگاهی نافذ به مناسبتهای گروهای کوچک دارد که شخصیتهای افراد این گروهها را دقیقاً بازشناسی کرده است و گاه این شخصیتها را در مسیر پر از رمز و راز احساسی قرار میدهد که به ازدواج میانجامد. او خود زمانی گفته بود آشنایی با سه یا چهار خانواده در یک روستا کافی است تا داستانی پر احساس از روابط میان آنان خلق کند؛ او هرگز از آنچه که حس یا لمس نکرده بود، سخنی به میان نمیآورد. ترغیب در سال 1818 و پس از مرگ جین آستین منتشر شد اما جین استین آن را در سالهای 1815 و 1816 نوشته بود و در واقع آخرین نوشته او بوده است. این آخرین رمان او سرشار است از طنز، نکتهبینی و نگاه هوشمندانه به رفتار آدمها. تفاوتی که میان ترغیب و رمانهای دیگر نویسنده به چشم می خورد، لحن بدبینانهتر این رمان است. ان الیوت دختری است از طبقه متوسط جامعه که با شکیبایی زندگی را پیش میبرد. ان الیوت، قهرمان آخرین رمان جین آستین، در آستانه سی سالگی، در محیط تنگ و محدود که ارزشهای کاذب بر آن حاکم است، با متانت و شکیبایی زندگی را پیش میبرد. در حالی¬که هشت سال پیش به ترغیب دوستان و نزدیکانش به خواستگاری مرد محبوبش (کاپیتان ونتورث) جواب رد داده بود. حالا چه چیزی آن مرد را ترغیب خواهد کرد تا برای تجدید رابطه قدم جلو بگذارد؟
جزیره اسرار آمیز
جزیره اسرارآمیز یکی از آثار مشهور ژول ورن پیشگام داستان های علمی و تخیلی جهان است. داستانی فرانسوی با موضوع علمی ـ تخیلی، در سال 1865، پنج مرد در خلال جنگ داخلی آمریکا از زندان جنوبیها با بالون فرار کرده و هفت هزار مایل به وسیله طوفان وحشتناکی به پیش رانده می شوند و در یک جزیره اسرارآمیز سقوط می کنند. کاپیتان «سایروس هاردینگ» و سگش «تاپ»، «نب»، «گیدون»، «جک» و «هربرت»، فراریانی بودند، که در این جزیره اسرارآمیز به مدّت چهارسال زندگی کرده و توسطّ نیرویی مرموز حفاظت می شوند. آنها از همه مهارت هایشان برای ادامه بقا استفاده می کنند و جامعه ای را روی این جزیره برپا می کنند. جامعه آنها شامل یک افسر و یکی از خدمتگزارانش، یک خبرنگار و یک ملوان و پسرخوانده اش و یک سگ است. در ابتدای داستان، وقتی بالنی که آنها را حمل می کند، روی آب سقوط می کند، یکی از مسافران مفقود می شود و در شرف مرگ قرار می گیرد. اما او به شکل معجزه آسا و مشکوکی نجات پیدا می کند. این مسافران در این جزیره همه ابزار لازم برای شکار و دفاع از خود را می سازند، به بهترین وجه مکان امنی را برای سکونت درست می کنند، دامپروری راه می اندازند، کشاورزی می کنند و شروع به ساختن کشتی برای فرار از جزیره می کنند. آنها در این جزیره با ماجراهای جذابی روبرو می شوند، از جمله حمله میمون ها و حیوانات وحشی دیگر؛ مواجه شدن با مردی که با سال ها ماندن در جزیره خوی انسانیش را از دست داده است، ولیکن با کمک آنها مجدداً به انسانیت خود باز می گردد و ماجرای زندگی جالبش را توضیح می دهد. آمدن دزدان دریایی به جزیره، مبارزه با آنها و مجروح شدن شدید یک نفرشان و... . در تمام ماجراهایی که در این داستان پیش می آید، می دانند که کسی از آنها حمایت می کند و بارها و بارها نجاتشان می دهد؛ سرانجام این ناشناس در نزدیکی مرگش خودش را به آنها نشان می دهد. این گروه بعداً می فهمند که کمک کننده ناشناس "کاپیتان نمو" گوشه نشین است. (کاپیتان نمو، اولین بار در دوازده هزار فرسنگ زیر دریا، اثر دیگری از ژول ورن معرفی شده است) او مردی هندی است؛ که قبلاً در کشورش بر ضد استعمارگران انگلیسی جنگیده است و یک کشتی آنها را نیز با زیر دریایی خود غرق کرده است. او می میرد و گروه طبق وصیتش او را در زیر دریایی خودش در زیر دریا دفن می کنند. در این زمان آتشفشان جزیره نیز شروع به فوران می کند و مسافران در نهایت به وسیله یک کشتی در حال عبور نجات پیدا می کنند.
آن سوی خیال
مینا در یک خانواده پر جمعیت و تنگدست بزرگ شده و تمام تلاش این است که خوب درس بخوانه تا بعد از اتمام تحصیل بتواند کاری پیدا کرده و کمک حال خانواده باشد. وی پس از گرفتن دیپلم، از طریق یکی از دبیرهایش در یک شرکت به عنوان منشی استخدام میشود. همه چیز خوب پیش میرود تا روزی که شیخ یونس، مهمان کویتی شرکت به آنجا آمده و مینا را برای ازدواج با پسرش در نظر میگیرد، مینا هم که فکری جز کمک به خانوادهاش ندارد، با گذاشتن شرایطی این پیشنهاد را قبول میکند و... در بخشی از کتاب میخوانیم: دیگر خواب نبودم ولی حیفم میامد از جا بلند شوم. خماری خواب هم دست بردار نبود. سر و صدای اطرافم را نشنیده گرفتم امروز حق داشتم که بیشتر از بقیه استراحت کنم ناسلامتی یک سال بزرگتر شده بودم ولی انگار بقیه متوجه نبودند. بیست و چهارم اسفند رسیده و من هفده ساله شده بودم. از ضربه ای که مادر به پشتم زد جا خوردم هرچند تازگی نداشت. صدایش را شنیدم که گفت: مینا پاشو دیگه لنگ ظهره نمیخوای بلند شی؟ غرغرکنان از این پهلو به ان پهلو میغلتیدم که ضربه بعدی نثارم شد.به محض کنار زدن پتو چشمم به ساعت دیواری کهنه و قدیمیمان افتاد. هنوز چند دقیقه به هشت مانده بوده فکر کردم بد نیست کمی خودم را لوس کنم اما به محض اینکه گفتم:"کی گفته لنگه ظهره؟هنوز ساعت هشت نشده... مادر با یک حرکت پتو را از رویم کشید. از سردی هوا خودم را جمع کردم. پاشو دختر چقدر می خوابی؟ از اینکه حق نداشتم در روز تولدم کمی بیشتر بخوابم حرصم گرفت ولی می دانستم مادر دست بردار نیست.با بی میلی از جا بلند شدم و بی حال همانجا نشستم. نگاه خمارم دوری در اتاق زد وضعیت غیر عادی به نظر می امد. اولین فکری که به نظرم رسید این بود که چه طور مادر هنوز به هتل نرفته؟! هرچند از کار کردن او در هتل عذاب میکشیدم ولی به غیبتهایش عادت داشتم مشغول تا زدن رختخواب بودم که دوباره صدایش بلند شد.
یادداشتهای ناتمام
«یادداشتهای ناتمام» خاطراتی از چهار رزمنده دوران جنگ تحمیلی ست؛ این کتاب حاصل دست یافتن به چند دفترچه یادداشت از کمال سپاهی، شهید علی سمندریان، اصغر آبخضر و شهید سید محمد شکری است که هریک از نوشتجات به یکی از ایشان اختصاص دارد. «یادداشتهای ناتمام» با بیان جزئیات و لحظاتی بکر و مستند، توانسته است در تکمیل تصویری که از دوران دفاع مقدس وجود دارد، نقش شایانی بازی کند و جنبههایی دیگر از این واقعه بزرگ را پیش روی مخاطبان بگشاید. "شب آتش" یادداشتی از تقویم روزشمار اصغر آبخضر است؛ که در آن گوشه کوچکی از شب پرحادثه و پرآتش عملیات مسلم بن عقیل را به ما نشان می دهد. "در مهران" از نوشته های شهید سید محمد شکری است. او که در کربلا به دنیا آمده بود، به هنگام شهادت سال چهارم پزشکی دانشگاه تهران را پشت سر می گذاشت؛ این نوشته به بخشی از درگیریهای گردان حبیب در منطقه مهران اختصاص دارد. "یادداشتهای ناتمام" از شهید سمندریان است، که از جمله گزارش نویسان مناطق عملیاتی جبهه بود، که با شهادتش برای همیشه یادداشتهایش ناتمام ماند؛ نام کتاب نیز برگرفته از عنوان همین بخش است؛ وی در این یادداشت روزگار دوران جنگ را شرح میدهد. علاوه بر این، وصیتنامه کوتاه و مختصر شهید سمندریان در انتهای یادداشت آمده است. "لحظه توسل" نوشته کمال سپاهی، بی سیم چی گردان حبیب است که ساعتی از جنگ را در دشت شلمچه، موقعیت و رویدادهای اردوگاه رزمندگان در کارون را از عملیات کربلای پنج برای ما مخابره می کند. در تقریظی از مقام معظم رهبری حفظه الله درباره این کتاب آمده است: از این چهار نوشته، سومی را که به قلم شهید سید محمد شکری است، قبلاً در جزوه مستقل خوانده بودم، از اولی که به قلم شیوا و سرشار از صفای شهید سمندری است ذکری در« حَنابندانِ » قدمی ـ که یکی از شیواترین نوشتههای مربوط به جبهه است ـ رفته بود و با آن آشنایی دورا دوری داشتم. آن را خواندم و حقیقتاً محظوظ شدم. خدا این هر دو شهید را در سرادق ملکوت همنشین اولیاء فرماید. نوشته کمال سپاهی هم شیرین و خواندنی است هر چند آن جاذبه دو نوشتهی دیگر را ندارد. درباره نوشته آخر هم دو سه جمله در ابتدای آن نوشتهام. خداوند به همهشان جزای خیر بدهد.